tg-me.com/pythonicAI/924
Last Update:
🌱 نوروزتون پیروز!
🎁برشی از کتاب «حتما شوخی میکنید آقای فاینمن!»
http://bit.ly/2IAmjuq
«من نمی دونم چرا، ولی همیشه حواس پرتم. مخصوصاً وقتی به مسافرت می رم، شماره تلفنها، آدرسها و هرچیزی که مربوط به آدمهایی که باهاشون کار دارم در سفر رو فراموش میکنم. یک بار در سال ۱۹۵۷ به کنفرانسی در مورد گرانش رفتم، که در دانشگاه کارولینای شمالی برگزار میشد، نمی دونم چرا به کنفرانسی منو دعوت کرده بودند که از فیلد کاری من دور بود به نسبت!
روز اول کنفرانس رو نمی تونستم خودمو برسونم، برای همین برای روز دوم بلیط گرفتم، وقتی از فرودگاه اومدم بیرون به یه راننده تاکسی گفتم: آقا منو ببر به دانشگاه کورولینای شمالی
راننده گفت: کدوم منظورته؟ دانشگاه کورولینای شمالی که توی رایلی هستش یا اونی که توی چپل هیله؟ هیچ ایده ای نداشتم! گفتم خوب اونا کجا هستند؟ گفت هر دوتاشون به یک فاصله از اینجا هستند، مسئله سخت شده بود!
هیچی همراهم نبود که از اون بفهمم کدومشونو باید برم و چون یه روز با تأخیر اومده بودم احتمال این که یه هم قطار و هم کار این اطراف به چشمم بخوره وجود نداشت. یهو یه چیزی به ذهنم رسید
به راننده گفتم: هی رفیق! گوش کن! دیروز روز اصلی کنفرانس بوده و همه احتمالاً گروهی از اینجا رفتن به دانشگاه. بزار ویژگی هم کارامو برات توصیف کنم: عمدتاً موهاشون رفته تو هوا، همیشه هی با هم صحبت و پچ پچ می کنن، توجه به اطرافشون ندارن و توجه نمی کنن دارن کجا می رن، و هی به هم چیزایی می گن که از دور چیزایی شبیه «جی میو-نیو»، «جی میو-نیو» هی ازشون شنیده میشه !!
یهو چشماش برق زد! آهان فهمیدم! شما باید به دانشگاه واقع در چپل هیل برید! دوستش رو صدا زد و بهش گفت که منو به اونجا برسونه …»
حتما شوخی می کنید آقای فاینمن-بخش هفتم ، دنیای یه فیزیکدان
@sitpor
BY Pythonic AI

Share with your friend now:
tg-me.com/pythonicAI/924